از لحظه كه رفته اي از لحظه هاي من
دنيا كشيده نقشه شومي براي من
فرياد اگر چه ميزنم اما نميرسد
در گوش تو سرود غم و هاي هاي من
رفتي شكست بزم غزل هاي خاطرم
در غم بسوخت هستي وحال و هواي من
ساكن ديگر به شهر خيال تو نيستم
غم خانه سياه غمت گشته جاي من
حالا كه موج اشك سراپاي من گرفت
حتي زياد برده مرا هم خداي من
مژگان فرامنش...
به وبلاگ پائیز خوش آمدید...برچسب : نویسنده : مژگان فرامنش payeez بازدید : 334